ویلچر داد می زند !

 آن روز .... در ها / یخچال ها

اتوموبیل ها پشت به خانه فرار کردند

دشمن تا پشت دیوار آمده بود

نه ! اینها سربازان دشمن هستند که

 با پوتین روی فرش / بدون کلید به داخل کمدها

بی حیا به چشم دخترکان

حالا ...  / ویلچیر داشت فکر می کرد:

چند ساعت دیگر  مشمول قطعنامه ها شود              

مشمول دلمشغولی دشمن

پشت خاکریزهای مجمع عمومی

ویلچیر داشت همینطور به چشمان دخترکان

به فرش هایی که بی اجازه

به درهایی که سمت دشمن می رفتند

نگاه می کرد  / اما می دانست

مجروحی که کول کرده ساعت 12 جان داد

ویلچیر خیلی دلش می خواست بگوید ساعت 4 صبح است

پرستار !

این برادر از رکوع بلند نمی شود

شاید آفتاب بزند / نماز جانباز  پشت این ویلچیر

حالا دیگر به گلزار هم قد می دهد

بشنو ! قد قامت الصلاه

بعدا ... / پرستار ویلچیر خالی را با خود برد

پرستار به این کار عادت کرده است

گوش پرستار خسته شد

از بس شنید: ایکاش ... ایکاش.../ ایکاش ..

با خودش  گفت :

ویلچیر  باید کمی روغن کاری می شد

پرستار دسته های ویلچیر را گرفت و هل داد

ایکاش ...ایکاش ... ایکاش ..

ناگهان تلویزیون نشان داد

دشمن دست هایش را بالا گرفت

بدون یخچال / بدون فرش / بدون تلویزیون

چشمان پرستار از نفرت سرشار شد!!

...

 

---------------------------------------

لطفا نظرتان را در پست پایین بگذارید / بااحترام < بچه های جنگ

حق با علیرضا قزوه بود

 جناب اوباما « ما هنوز پای کاریم »

 

لطفا وعده ها را مرور کن !

معمولا روسای جمهور آمریکا دروغ می گویند

باور نداری از منشی آقای کلینتون بپرس

از وزیر خارجه ات که معلوم نیست / از نان ما چه می خواهد

به «تاب لوید» که در باره ات نوشت کاری ندارم

من روی خاکریز راه می رفتم / من 2 تیر و 3 ترکش خوردم

نه منشی دارم و نه رییس جمهورم

« علی رضا قزوه  » راست می گوید : باید به آفریقا برگردی

همین حالا شلوار 2 سال پیش  اندازه ات نیست ....

اصلا فکر« خلیج ما » را نکن / ببین با آب های مکزیک چه کردی

همانکه « همیشه فارس »  است و در گلوی نفت گیر

تو همانکه بر سر فلامینگوها و مرغان« زاپاتا »  آوردی  

همانکه می دانی حریف پابرهنه های افغان نشدی

همانکه رودرروی بغداد فعلا گِـل تا به زانویت رفت

اصلا بیا و فیدل کاسترو / چیاپ / چه گوارا و... را فراموش کن

بیا و بگو حسین فهمیده کیست؟ها ؟ تو هنوز نیامده بودی که ...

آن کیک و کلید بماند برای بعد ...درها برای خدا حافظی به هم خورده اند

تو می دانی خربزه مشهدی چیست حتی بادمجان سمنان را

اما نه شب عملیات و حنابندان پشت خاکریز

و نه نماز شب را ... نه تو نمی فهمی پسر

باید به آفریقا برگردی / جایی که آزمایشگاه ژنتیک آمریکاست

جایی که میمون هایش را چیز خور کردند

جایی که سلول به سلول جان میگیرد / جایی که تو  را از آنجا آوردند

آقای اوباما / بعد از جنگ ستارگان و مرحوم ریگان

فکر نمی کردم  به این زودی تو را در تلویزیون ببینم

وقتی مسلمانی ات از حسنی مبارک شروع شد

یک دانشگاه و شاید هم یک پارلمان  

 حتی ممکن است یک اتاق خواب شما

به مجله های زرنگ راه یابد و تو این را خوب می دانی

تو می دانستی به کشتی حامل کمک ها حمله می شود

 تو می دانستی کودکان  فلسطین تشنه اند

تو می دانستی من به این اسم حساسیت دارم

اما  نمی دانی چرا در میان اسمت « حسین » داری ؟

تو می دانی ما غنی شده های عاشوراییم

تو می دانی ما پس نمی زنیم

گلوله ای را که به قصد کشتن آمده  را

ما نمی توانیم آنطرف سینه دوباره باز

منتظر گلوله دیگر باشیم / اما نمی دانی کجایت می سوزد

وقتی که تحریم ها 30 ساله می شوند

آقای اوباما / علیرضا قزوه راست می گوید

تو باید به آفریقا برگردی مخصوصا اینکه محرمانه است :

اینجا بچه هایی غنی شده که تو ندیده ای

اما آنها تو را خوب می شناسند

تو همان بهتر که برگردی و فکری برای بیژامه ات بکنی

ما هنوز پای کاریم !

 

 

عزت و شرف ما در گرو همین مبارزات است . امام خمینی

  جنگ آخر...

 

کار سختی نیست  بگویم جنگ می شود و از این هم بهتر

یعنی با این بیژامه هایی که اهل سیاست در شورای امنیت آویختند

منشی های جور واجورشان می دانند  جنگ در قفسه ها منتظر ریختن است

دست هایی که آب را نفتی کردند  دست هایی که کابل را خاکی / بغداد را خونی

و ایران را ... هم می خواهد دلشان برای فلامینگو ها نمی سوزد

مرغ ماهی خوار کباب دلخواه مردان سیاست است

این جنگ بین مرد و نامرد به چمران فکر می کند

پسرم خیلی بزرگ تر از چه گوارا می شود

بن لادن  میتینگ می دهد و چند هزار ریش و شال و خال و ابرو زیر هم

باید به این جنگ امید داشت / جنگ جنگ است !

از خلیج فارس که همیشه در قافیه ها می آید تا هر گوشه ای که به زبان هم تجاوز می شود

هرچه به این گوشه در قافل گیرم / گرفت

شمال پیراهنی که نیم تنه ای نداشت / دستی که زیر آستین ها / در فکر چکاندن قطره ای

پشت خزر کوتاه نمی آید /  نیامدم

شکل مجسمه ای که در اینجا  ممنوع !!باید به این جنگ امید داشت

بایداین جنگ به این همه کشتن خاتمه دهد

بعد از این چراغ ظهور می کند و مُـرده ام از پای این کوه، تا زیر دندان کُولم کرد     

 

سی امین سال پیاپی ما تحریم شدیم !!!

سلام بر عاشورا

3 کوتاه

 

1 -   « جنوب ... »

جنوب یعنی آماده باش!

یعنی امروز نامه نداری

جنوب یعنی لیلا

زیر بمب باران مانده

جنوب یعنی برای  ایران بمیرم

 

2 -  -  « دیوانه ... »

کلاش را با آن قیافه

دوست ندارم

ژ -  ث  پیر است

قناسه ها کورند

« میگ » الهی برنگردی!

من بوسه های وقت خدا حافظی را

از این قرص ها بیشتر

بیاد دارم!

 

3 - «  مین ... »

پایم را که برداشتم

ندیدم کجا می رود

فقط یادم می آید که

یک  پایم را برداشتم

 این هم کار ناصر طاهر کرد (رزمنده سالهای دفاع مقدس روزنامه نگار و گوینده ....)

جنگ یعنی نگاه بارانی مادر
یعنی ، قامت خمیده پدر
یعنی ، بغض فرو خورده خواهر
یعنی ، تنهایی برادر
یعنی ، بابا رفته سفر ، نه ... رفته بهشت
یعنی ، دلتنگی کوچه های محل
یعنی ، غروب های پنج شنبه ، مزار شهدا
یعنی ، اهتزاز پرچم های یاحسین
یعنی ، پوتین های گرد گرفته و خسته
یعنی ، سقف کوتاه سنگر
یعنی ، بوسه گلوله بر پیشانی
یعنی ، دستی که پیشاپیش به بهشت فرستاده شد
یعنی ، ترکش هایی که مجوز عبور نمی خواستند
یعنی ، پرواز تابوت شهید بر فراز دست ها
یعنی ، اعزام نیروهای آموزش دیده و آموزش ندیده
یعنی ، قطار تهران - خرمشهر
یعنی ...........

دو قلوها

« دو قلو ها »

 

اول من گریه می کنم

تو پشت در باش

بعد تو گریه کن

من پشت در

...

همینطور-  هر روز بزرگتر شدیم

چادر گریه ی  ما را نشون نمیده

*

این آقا خاستگاره

باباش با بابام هم دوره بود

*

حالا اول تو گریه کن

بعد ...

 

با اجازه مادرم!!

 

طلاییه!

امروز خیلی اتفاق ها افتاد !

 

 

3 -  جنازه محمد رضا علی نژاد در ساری تشیع شد!

 

« دیالوگ در اداره »   

 

امروز  یک نفر را تشیع کردند

 یک نفر به شهدای گلزار اضافه شد

یک  شناسنامه را امروز ...

امروز خیلی اتفاق ها افتاد

همین جانباز شیمیایی که مشتری ما بود

همین که اسپری می خرید؟

امروز معلوم شد که باید به دیدن امامزاده یحیی بروم

آقا ممکن است کارم را زودتر برسید؟

امروز پنج شنبه است صبحانه را در خانه می خوردی

در اداره کار مردم واجب است !!

کارتان خیلی کار دارد و...

می بینی که دارند یکی یکی می روند

شما هفته بعد بیا ببینم حالا که جلسه داریم

امروز تشیع جنازه است

خب باشد پسرخاله ام که نبود!!

حالا بیا این یک لقمه را بخور نمک گیر نمی شوی !!

روی درب نوشته است : به یاد شهدا صلوات

در مسیر پله ها عکس سرداران

و در پایان یک بنر با عکس امام :

شهدا ذخایر عالم بقا هستند !

کارم که درست نشد و این ها که پسرخاله ما نبودند

لااقل به تشیع جنازه می رسم

امروز خیلی اتفاق ها افتاد

پای یک نفر توی تشیع جنازه گم شد

یک نفر پشتم را گرفته بود و می آمد /  دیدم نمی بیند

یک نفر بی دست زیر تابوت گریه می کرد

امروز خیلی اتفاق ها افتاد!

بعد از مدت ها یک دل سیر گریه کردم

بعد یک تلفن از آن طرف خط  :

آقا این مدیر کل جدید کدام مسجد نماز می خواند ؟

امروز می خواهد به نماز جماعت مسجد معلم برسد!!

می گوید فردا اتفاق می افتد

او می گوید : کجایی چقدر ساکت است ؟!!

گفتم تو کجایی ؟ امروز خیلی اتفاق ها افتاد

امروز این همه گریه و فریاد بود

امروز من چشم هایم باز شد

امروز تو چرا گوش هایت نمی شنود ؟

امروز خیلی اتفاق ها افتاد

می دانستم بچه های جبهه

کلید یدکی برای این باغ دارند

 

التماس دعا