پیرامون حوزه ارتعاش
ارتعاش ، مستلزم كانونهاي متعدد با پتانسیل هجووووومي است!!
دفاع در برابر زباني كه بايد در قفس قواعد سخت و دست و پاگيرت بكشاند به عنوان پيشنهاد، همان گفتماني را تحليل مي كند كه در حال گريز از نفوذ و گسترش آن هستيم.
كارِ متن به طوري كه همزمان ، هم از معناي القائي ِ بيروني بگريزد هم گفتماني را ارئه كند و هم زمان در حالي كه يك گفتمان در حال گسترش است به استقبال گفتماني ديگر كه همجوار و يا در تقابل با آن ظهور مي كند رفته ومهم ترازهمه اينكه خود به عنوان يكي از اجزاي متن ايفاي نقش كند طبيعي ست هيجاني آغاز مي شود و همهمه اي شكل مي گيرد كه گوئي در كنش هاي جدي كلامي تحت فشار انفجاري رخ داده است و اينجاست كه در پي هسته ي انفجار بدون اينكه برجستگي اي براي هر يك از گفتمان ها و يا واژگان مشهود باشد اينجاست كه بهترين گزينه همراهي با وضعيت تازه در حوزه ارتعاش است.
متن در به بازي گرفتن دانش هاي قاعده مند مانند رياضيات و فيزيك و . . . كردار جدي تري را بنا مي نهد كه نه حل شدن در گفتمان ديگر را مي پذيرد و نه تسلط تمامت خواهانه رفتار مولف را تحمل خواهد كرد و نه مي توان به لحاظ زيبائي شناختي از فضاي تجربه شده آن را مجزا نمود و نه قرابتي در آن ديد. تنها پذيرفتن صداي همجوا ر و گفتماني در كنار هم را به عنوان پديده اي قابل نقد معرفي مي كند .
آنچه برايمان متاسفانه مانده است مصرف كنندگي ست مگر نه اين است كه مدعي اعتراض به بهره كشي از زبان به عنوان ابزار ، تسلط مولف به عنوان تصميم گيرنده نهائي فرا رفتن از موضوعي يكه به منظور تركاندن ديواره هاي ضخيم تحجر و غلطيدن در فضائي آزاد هستيم ؟ پس چگونه در قرائت و خوانش آثار نظريه پردازان موجود ، منفعل و خاموش باشيم ؟ به اعتقاد من متن در صورتي مي تواندشعري تاثيرگذار و پيشرو تلقي گردد كه هم زمان بتواند ضمن تاثيرگذاري بر روند شكل گيري خود و عدم وابستگي به معناي منحصر به فرد عملا از ساختاري كهنه بيرون برود و در فضايي متعدد و دگرگونه نظريات تئوري پردازان جديد را نيز نقد كرده و به مخاطره بياندازد..
اصلا نوشتن در حوزه ارتعاش خطر كردن و به استقبال خطر رفتن است . قبلا هم نوشتم كه وضوح دشمن شعر است و اگر شعري به وضوح ِ مورد نظر عوام برسد آنگونه كه به فهم عوام در بيايد كارش تمام است . اصلن شعر امروز به قيمت از دست دادن مخاطباني عوام به سمت تاويل و تكثر پيش رفته است .
تقصير كسي نیست يكي بلند تر از ديگري ديگريست دیگر
چقدر دلم توي اين ديوار ديوار بكشد خوب است؟ ها؟
انگشتم توي خزر گرفته از موهايت نپرس
چرا هميشه اين زمستان 4 ساله است دختر؟ ( باران سپيد)
عامل پيچيدگي نه در جهان متن بلكه در نوع قرائت ما نهفته است. انسان اساسا داراي ذهنيتي ساختگراست و شديدا در فكر حل معادلات سوال برانگيز پيراموني ست . و جهان پيرامون را آنگونه تحليل مي كند كه مي خواهد و يا ضرورت دارد در زندگي روزمره از آن استفاده كند د رحاليكه متن برخلاف ميل ما پيشنهاد مي دهد ، مي شكند ، مي سازد و مجددا با تخريب آن در پي انكار قطعيت سامانه اي ست كه گويا تا ابد و دهر درخيالي واهي ماندني ست .
بربام کدام دام ازکبوتری بنشینم
تا (9) ماه آزگار درشکم ماهی قلاب بیندازم که چی ؟
چراطعمه می زنی که ماهی سیر کنی و بعد ...(فاضل شيرزادفر)
ارتعاش مي خواهد از ورطه عادت به سمت توليد و يا جدي تر بگويم پذيرش اتفاقات متن همراهي اش كنيم ،( تا در برابر آن انقلاب كند!). نتيجه ي آن هم ترميم لغزشهاي مفروض در جريان شكل گيري متن است . پس انتظار يك متن منسجم به لحاظ روايي و معنايي و ...حتا نظام يافته گي فرمال هم انتظاري بيهوده است .
به اعتقاد من هرتفرق كشف شده اي به سمت شكل يافتگي خواهد رفت يعني كشف آن با مرگ آن همراه است . وقتي منظم شود جايي برايش در نظر گرفته و آن را بايگاني ميكنيم اما در متوني كه به زايش در حوزه ارتعاش گرايش دارند هميشه در حال زايش اند پس نبايد بايگاني شوند . پروژه اي با پرونده ي باز هستند .
واقعيت اين است بعضي كنش هاي كلامي كه به گمان ما شايد جايگاهي ندارد و بعضي ها پدرانه معترض وجود چنين رفتارهاي آوانگاردي مي شوند ( در واقع چون نتوانستند در جاي خود مارا مصادره كنند به فكر نفي برآمدند ) نويد مي دهم كه متن در گوشه اي ديگر دست به كار زايشي ديگر ست !
و این جنگها که همیشه قهرمان است ، عقب نشینی !
بیا قرار بگذاریم که من دو نفر یکی با تو و دیگری که تو بگو
و وسوسه شدم تا انکار شاید که حق با تو ! با تو !
این موش و گربه بازی ها از خانه چیزی کم ندارد که دارد ( مهدي كمالي)
وقتي ما در خوانش دست به توليد يك اثر ( متن جديد ) در كنار متن اوليه مي زنيم بي گمان با همان وضعيت متن اوليه و همان كنشها و گفتمانها البته با سويه ها و جهت گيري هاي تازه و انتقادي پيش مي رويم. در واقع فاصله گرفتن از نيت مولف امكان دريده شدن و آناليز اثر را مي دهد .
درصورت آويزان شدن بر نيت مولف اين امكان چنان سلب مي شود كه در خوش بيبنانه ترين حالت مي توان پذيرفت به حل معمايي كمك كرده ايم در حاليكه متن مورد نظر ما جهت گيري به سمت معما را ندارد . بلكه خاصيتي تازه از شعر را پيشنهاد مي كند .
دراين دست آثار فراتر از پوسته و ظاهر و شكل و ... با جهاني قابل ارجاع به خودِ اثر كه دائما درحال به هم ريختن و ساختن است مواجه هستيم.
اصلا" گرد خانه هی بچرخ ، کسی برایت چرخ نمی زند
این پیچ از مهره اش بیرون زده کمر به همتم شُل نمی زند
صد سال عوضی تر از این همه آدم تا پای هیچ تختی به جنگ نمی آید
روز سوم ِ باران ، پدر را شیمیایی کردم(راحله حديدي )
در حوزه ارتعاش هم انتظاري نيست مگر به هم خوردن تعادل( مقصود همان تصور ما از سامانه است ) و فرو ريختن سازه به نفع سازو كارجديد با رويكردي زيبايي شناسانه ي جديد دراثر ...
ازاين كه مباحث اين روزها بطور جدي تري پيگيري مي شود خوشحالم و البته بيش از هميشه شاد مي شوم تا مورد نقد جدي تر هم قرار بگيريم.
«کسی پایش به جایی که درخت با حوصله می شود خیس هیزم
عَرق از سروکول این همه اَبر که دیگر قَحط سالیست !
...
در آغوش مرده هاي زيادي خوابيدم
آنقدركه تاب آوردم، گورستان بزرگی شدم » ( احسان مهديان )
احساس خودم اين است كه تا امروز اين تكانه ها بر خيلي آثار غير مرتبط هم تاثير گذاشته و معمولا يك يا چند سطر از اشعار دوستان ديگر نيز تابع شرايط اين دست متون هستند كه در حال جمع آوري آثار آنان هستيم و اميدواريم كه با انتشار آن از التهاب موجود كم نشود و هم شاخك هاي منتقدين را حساس تر نمايد .البته تاكيد ميكنم كه :
ارتعاش ، مستلزم كانونهاي متعدد با پتانسیل هجووووومي است و شايد كمي زود باشد بتوان قضاوت كرد اما در تك سطرها تاثير بر شاعران نيمه حرفه اي را لمس كرده ام .آنان درحال ممارست هستند و شاید هنوز نمیدانند تجربه ای تازه را دامن می زنند .
مي گويم جنگل به بكر و وحشي بودن خود زيباست نه آنچه به زعم طبيعت گرايي منظم وپارك و بوستان شدن آن ...ريشه هاي بيرون زده ازخاك و هيجان گم شدن در ناپيدايي و ترديد در راههاي بيرون رفت ازآن را مي پسندم نه آچه با تابلو و فلش راه ومسير نشانمان مي دهد .
اولين مطلب حوزه ارتعاش كه واكنش هاي خيره كننده اي را به همراه داشت مثلااتهام سرقت تا بي سوادي و... تا ببينيم ... كه بگذريم ! استقبال پژوهشگران و محققين دانشگاهها كه باارسال پايان نامه ها و اظهار نظرها كه بعضا خارج از حوزه ادبيات و در حوزه علوم اچتماعي – پزشكي و زمين شناسي ... بسيار جالب است كه به زودي تنظيم و منتشر مي شوند .
آنچه در گذشته نوشتیم را تکرار نمی کنم و ارجاع میدهم به همان ماخذ:
براي خواندن اولين مطلب در باره (حوزه ارتعاش اینجا) را كليك كنيد
این وبلاگ محصول کار جمعی است